+
بنابراين هر يک از ما تسليناپذير به حال خود واگذاشته شديم، تا خويشتن را زنده احساس کنيم. انگار کشتي وسيلهاي باشد که وظيفهاش دريا نوردي است، وظيفة کشتي، دريانوردي نيست، ورود به بندر است. ما خود را بر پهنة دريا يافتيم بدون تصويري از بندري که درآن پناهي جستوجو کنيم. ما به شکل و شيوهاي دردناک، قاعدة ماجراجويي آرگو دريانورد را تکرار ميکنيم، دريانوردي ضروري است، زندگي ضروري نيست.