چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+



+



+


اگر عکسها دیده نشد در کامنت ذکر کنید تا هاستم عوض کنم


+


+



+

دارم کم کم فتوبلاگ می شم.حالا خوب اونایی که میان اینجا درباره عکسا نظر بدن ببینم تو عکاسی آماتور به جایی می رسم


+



+


قهوه ی تلخی روی میز

صندلی خالی تو

چشمانم اما آرام

می دانم می آیی



+


+
در پس سمفوني موجها
صخره ها بي صدا خرد مي شوند.


+



تو را كه بلند مي شوي پايه مي كنم تا ببينمش در كجاي اتاق دارد لباسهايش را عوض مي كند تا بنشيند تا بنويسد و بلند شود و بلند بلند بخواند كه نوشته است برايت حرفهايي كه تو بايد آنرا را بلند مي خواندي تا صدايت ضعف نثرش را مي پوشاند. مي مانم كه مانده باشم جايي كه بداني ماندگار نخواهد بود هيچ چيز كه ديگر حتي اگر از بالا هم بخواهي پروازش دهي حقيقت بالهايش را مي سوزاند كه قرار بود بهانه باشد تا تو پرواز كني فريادت را. شعارت را كه مي دهم كه باشي. كه بادي تا بگويم دوست دارم كه باشي كه آزادي اگر نباشيم. پس كلبه اي ساختم در جايي كه حقيقتت را راهي نيست تا رويايي باشم خاطره ات را. چشمانم را كه مي بندي كه دوستشان داري به نشاني كه گفته بودي تا دوست داشته باشم حركت لبانت را بر روي پلكهايم. گقتم كه پرواز را بي بال بهتر دوست دارم كه چقدر آن دوبال تو را شبيه فرشته مي كند كه دوسشان ندارم. كه عقل ندارند و ساعتها ستايش مي كنند يا مي نويسند دفتر اعمالمان را كه گقته بودي نوشته اي خاطراتت را در دفتري تا كم كني كار آن دو فرشته اي كه قرار بود بنويسند. چه خود خواهانه است اگر مي گفتي اعترافات كه مرا ياد گناهكاران مي اندازد ياد بيزاري از روسو ياد سنت آگوستين. من از هر آنچه كه بازگوي خجالت وار گذشته باشد بيزارم. به راه آمده بودم كه بگويم بايد بروم اما تنها نه. همراهي ام را برايم به ارمغان بياور. اين راه را همراهم باش تا هر آنچه نگاه مي كنم با تو بگويم.

اين ها را كه مي نوسيم قرار بود باطله شان كنم تا ميان تمام روزنامه هاي وزين (از گاردين وطني تا كاغد اخبار) پنجره هاي اتاقم را خوب تميز كنند. ميزم را همينطور.
كه ديگر قرار نيست بسوزانمشان تا دماي زمين بالاتر رود تا گازهاي گلخانه اي بيشتر شوند.


+


+




باكاندوم جلق مي رنم
مي ترسم دستهايم بارور شوند

ك.ش: اين كوتاه نوشتن هم آخرش منو به ... مي ده


+



+


+

يه كتابايي هست كه خيلي وقت پيش خوندي ولي واسه دوباره خوندنشون لازم نيست بازش كني كافيه فقط جلدش دوباره ببيني


+

اسوالدو فراري:او خواب يوناني ها را ديده است كه گفتگو را يافتند و ترديد را
او خواب ديده است انهدام كارتاژ را در آتش و نمك
او خواب ديده است واژه را ، اين نماد سخت و بي مهارت را
او خواب ديده است ... .
بورخس:اين استيونسون بود كه برعدم مهارت كلمه تاكيد داشت. بله ، بدون ترديد كلمه فاقد مهارت است.
(( آخرين گفتگوي بورخس- واسوالدو فراري))


+


+



+



چيست‌ آن؟
اندكي‌ نيمروي‌ تازه‌ يا با قارچ؟
دو تخم كوبيده‌ با جِندبون؟
آن‌ پَردار چه‌ مدت‌ آن‌ را زير زهدان‌ گرفته‌ است؟
سه‌ روز و چهار شب؟
بده‌ به‌ ژيلو.