چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+


تو را كه مناجات مي كنم مي گويم يكجا يك شب عاقبت بايد بيابمت. مي گويم بايد خود را سخت بتراشم تا آيينه ات شوم كه ببينمت كه خود را ببينم و نترسم. كه خود را اعتراف كنم اما نترسم. كه خود را بشناسم و تمام نقاط پنهان تاريكم را بلند بلند بخوانم. كه يك روز اگر ديدمت نگويم كه نمي شود در چشمانت خيره شد كه خجالت مي كشم. بگذار تمام روايتهايي كه از توست انكار كنم تا تو را به روايت خود بخوانم. بخوانم خود را به صادقانه ترين روايت.