چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+
من اصلا حالم خوب نيست
واليوم مي خوام
واليوم به مقدار زياد
واسه مردن نمي خوام. دوست دارم برم سربازي بعد اولين گولوله اي كه بهم دادن تو مغزم خالي كنم. فك كنم خيلي حال بده...
واليوم مي خوام . حساب كن شب اول تا صبح بيدار مي مونم. همش به اين فك مي كنم كه صبح بهم اسلحه مي دن بعد مي تونم گوله شو تو مخم خالي كنم. بعد صبح بيدار مي شيم. يارو اسلحه رو بهم مي ده. فشنگاشم ميشموره. بعد مي رم سر پاس. بعد همش دنبال يه بهونم كه ماشه رو فشار ندم. مثلا فك كن يه پرنده رو مي بينم كه مياد نزديكم شروع مي كنه بخوردن تيكه نونا. بعد من منقلب مي شم ديگه ماشه رو فشار نمي دم بعد كلي خوشحال مي شم كه خودمو نكشتم.بعد تا عصر حالم خوبه. وقتي شب ميشه اسلحه رو پس مي دم بعد دوباره مي زنه به سرم كه فردا صبح تا يارو اسلحه رو بهم داد يه فشنگ تو مخم خالي كنم. بعد دوباره همه چيز تكرار مي شه...
من واليوم مي خوام
با همه تونم هر وقت خواستيد با من حرف بزنيد بايد قبلش برام واليوم بخريد. وگرنه بهتر حرف نزنيد...