چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+

بعد از خداحافظي از شيب تند خيابان بالا مي رود، بر مي گردم و مسير رفتنش را مي بينم. دوست دارم برگردد. دليلش را نمي دانم فقط دوست دارم برگردد. برگردد نگاهم كند. مي خواهم داد بزنم فقط يك لحظه برگرد ولي او سر سختانه شيب را بالا مي رود در انتهاي شيب سرعتش را بيشتر مي كند تا دو مرد را رد كند. حالا كه برنگشته ست.
نمي دانم انگار برنگشتنش فاصله ي مان را نشان مي دهد.