چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+


وقتي نرگس مرد گلهاي باغ همه ماتم گرفته و از جويبار خواهش كردند براي گريستن به آنها چند قطره آب دهد.
جويبار گفت: بدرجه اي نرگس را دوست داشتم كه اگر تمام آبهاي من اشك شود به پايش. باز اندك است.
گلها گفتند: راست مي گويي چگونه ممكن است با آن همه زيبايي نرگس را دوست نداشت.
جويبار پرسيد مگر نرگس زيبا بود؟
گلها گفتند:
تويي كه نرگس غالبا روي آب شفافت خم مي شد و خودش را مي ديد بايد بهتر از هركسي بداني كه نرگس زيبا بود.
جوبيار گفت:
من نرگس را براي اين دوست داشتم كه وفتي خم ميشد و به من نگاه مي كرد مي توانستم زيبايي خود را در چشمانش تماشا كنم.
اسكار وايلد