چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+



دل من همي داد گفتي گوايي که باشد مرا روزي از تو جدايي
بلي هر چه خواهد رسيدن به مردم بر آن دل دهد هر زماني گوايي
من اين روز را داشتم چشم وزين غم نبوده‌ست با روز من روشنايي
جدايي گمان برده بودم وليکن نه چندانکه يکسو نهي آشنايي
به جرم چه راندي مرا از در خود گناهم نبوده‌ست جز بيگنايي
بدين زودي از من چرا سير گشتي نگارا بدين زودسيري چرايي
که دانست کز تو مرا ديد بايد به چندان وفا اينهمه بيوفايي
سپردم به تو دل، ندانسته بودم بدين گونه مايل به جور و جفايي
دريغا دريغا که آگه نبودم که تو بيوفا در جفا تا کجايي
همه دشمني از تو ديدم وليکن نگويم که تو دوستي را نشايي
نگارا من از آزمايش به آيم مرا باش، تا بيش ازين آزمايي

"فرخي سيستاني"

3 Comments:

Anonymous ناشناس said...

shabhaye roshan !!! ( farzade motamen )... ino ostad daneshgahe khond na ?

۸:۳۴ قبل‌ازظهر, بهمن ۲۶, ۱۳۸۳  
Anonymous ناشناس said...

واژه ها یی برای پنهان شدن و تظاهر !کاش آدمی را به واسطه نیرنگ به دار می آویختند ..اما دار هماره جایگاه حلاجان است

۲:۱۳ بعدازظهر, بهمن ۲۷, ۱۳۸۳  
Anonymous ناشناس said...

cheghad in sher aroomam mikone ! raftam kamelesho khondam ! ... jeyran

۱۱:۵۴ قبل‌ازظهر, اسفند ۰۸, ۱۳۸۳  

ارسال یک نظر

<< Home