چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+



از كافكا زياد خوشم نمياد ولي اين چيزي كه درباره ي خودشناسي گفته رو الان كاملا درك مي كنم چون الان همين حس دارم:م
در دوره ي خاصي از خود شناسي... خود را نفرت انگيز مي يابي .. مي بيني چيزي نيستي جز لانه ي موش صحرا يي كه كثافتهاي زيادي را در خود پنهان كرده است...كثافتهايي كه در آنجا مي يابي فطري و ذاتي ست. مي فهمي كه با همين بار به دنيا اومدي و به همين دليل ، به طور غير قابل درك يا شايد هم بسيار قابل درك ازاين جهان خواهي رفتاين كثافت عميق ترين چيزي است كه در خود مي يابي ... انسان وقتش را به كارهاي پوچ بي معني مي گذراند و مي كوشد از زير بار گناهاني كه پشتش را خم كرده ، شانه خالي كند و در اين بن بست تنهايي و نا اميدي دست و پا مي زند.