چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+

مي دوني يه لحظه ياد آدم و حوا افتادم. اونا حق انتخاب نداشتند. آدم هيچ وقت عاشق حوا نبود. وقتي فقط يه زن وجود داشته نياز بهترين كلمه بجاي دوست داشتنه.حوا هم كه... . مي دوني تاريخ آدما از يه هوس شروع شده. يه هوس. همون چيزي كه صدرنشين تمام گفتگوهاي دوستانه ست. يه روز آدم و حوا با هم مي خوابند تو هم مي لولند. بعد هم اولين بچه بدنيا مياد.بعد از سالها آدم و حوا مي ميرند. بعد بچه ها از پدر و مادرشون تقليد مي كنند. اونا هم تو مي لولند تا چندتا آدم ديگه بوجود بياد. اين چرخه همينطور ادامه پيدا مي كنه. يعني ما هزاران ساله داريم زندگي آدم وحوا رو تكرار مي كنيم. يعني ما فقط صورتمون با آدم و حوا و نسلهاي بعدش فرق داره ولي چرخه ي زندگي مون همون كه بود. حتي ما يه تمثيلي از بهشت هم تجربه مي كنيم.ببين آدم هيچ وقت كودكي و نوجووني را تجربه نكرده . ولي زندگيش تو بهشت يه چيزي شبيه دوره ي كودكي ماست. به قول بسي بسيارانها يه معصوميت كودكي( بنظرم خنده دارترين واژه مياد). تو دوران كودكي يه جور وارستگي ناخود آگاه داريم. پاكي ( از اون كلمات احمقانه) بخاطر عدم توانايي بر گناه. بخاطر نا آگاهي از گناه. بخاطر عدم تسليم در برابر اراده از روي عدم تكامل اراده. يه دوران بي غمي. و دقيقا بلوغ ما مثل گاز زدن سيب ميمونه واسه آدم وحوا. بلوغمون همراه با كثيف شدنه. يعني اولين نشانه بلوغمون تو راستاي دين نجس شدنه. يه جور طرد شدن. يعني كم كم از بهشت ساختگي خونه وارد جامعه مي شي. چشمات وا مي كني ، مي بيني يه چيزايي هست كه تا حالا بهش توجه نمي كردي. اگه دختر باشي كه اين حس جديد مثل تنه زدن مرداست. مردا كه از كنارت ردميشن خودشونو بهت مي زنند. اگه پسر باشي هم كه... . پس كم كم ناپاك ميشي يه حس گناه مياد سراغت. هي زياد ميشه. هي كوله ات سنگين تر ميشه. بعد مثل احمقها پيش خودت ميگي: كاش پاكي كودكي ام با من بود. باباجون هر چيزي يه قيمتي داره . پاكي بچه ها اصلا ارزش نيست. تو بايد قيمت بزرگ شدنت بدي. ارزش تو از همين زمان شروع ميشه. وقتي تو انتخاب مي كني. وقتي سعي مي كني خودت باشي نه يه گوساله كه داره گاو ميشه...