چه غمگين است
تصور اينكه
گوساله راهي جز گاو شدن ندارد











+

من انتظاري متفاوت از آگاهي دارم. انتظاري كه از آگاهي دارم اين است كه تمام مي دانم هايم را به نمي دانمها تبديل كند. و شك را جايگزين تمام يقينهايم كند. بزرگي ساختگي ام را كوچك كند. سكوت را در جمع بر لبانم بنشاند. آرامشم را متزلزل كند. مرا به مرز جنون برساند. آشفتگي را برايم بگذارد. تا شايد بعد از تمام اينها بتوانم اولين گام كه نه ، اولين تاتي هايم را در سرزمين ادراك آغاز كنم.